شعرها و ترانه های پارسی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است

در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشم
در عین کودک بودنم نان آورت باشم
هر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهات
با آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشم
وقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینی
یک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشم
آنروزها می خواستم تا خواهرم باشی
یا من پسر باشم شما هم مادرم باشی
تا آخر بازی سرم بر دامنت باشد
چشمم به تصویر گل پیراهنت باشد

  • simorgh

 سپیده‌دم بود

       تنها خروسی دید

       دختر عاشق روستا را

       در کنج کاهدانی

       چگونه سر بریدند !

 

       این بود که او

       به لانه‌اش برگشت

       سکوت کرد و پیمان بست

       که دیگر سپیده‌دمان نخواند.

 

شیرکو بی کس

  • simorgh

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

 

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

 

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

 

بیزارم از خموشی تقویم روی میز

وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

 

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

 

تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام.

 

محمد علی بهمنی

  • simorgh

اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت

زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت

 

دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی

دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت

 

درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد

که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت

 

دهانت جوجه‌هایش را پریدن گر بیاموزد

کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت

 

بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم

از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

 

من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری

که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

 

تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم

بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت

جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو

به چشم خسته‌ام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت

 

 حسین منزوی

  • simorgh

در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشم
در عین کودک بودنم نان آورت باشم
هر جا که می خواهی بخوابی با عروسکهات
با آن تفنگ چوبی ام دور و برت باشم
وقتی که سیب از شاخه ی همسایه می چینی
یک رشته کوه مطمئن پشت سرت باشم
آنروزها می خواستم تا خواهرم باشی
یا من پسر باشم شما هم مادرم باشی
تا آخر بازی سرم بر دامنت باشد
چشمم به تصویر گل پیراهنت باشد

  • simorgh